با مجوز فعالیت در زمینه مهندسی و مشاوره از صنایع همدان...

سرعت سود آوری

استفاده از شاخص سرعت سود [1] بجاي شاخص حاشيه سود [2] :

زماني که واحد فروش مي خواهد بداند که کدام محصول را براي تمرکز فشارهاي کاري بر روي بازار انتخاب کند ، معمولا مديران مالي گزارش حاشيه سود را ارائه مي کنند و توصيه مي کنند بر روي محصولاتي کار شود که بالاترين حاشيه سود را دارند . متاسفانه اين نگرش مقدار زمان مورد نياز توليد براي محصول را در گلوگاه توليد را ناديده مي گيرد. در صورتيکه محصول با حاشيه سود بالا ، نيازمند زمان توليد زيادي در گلوگاه باشد و يا نرخ معيوبي بالايي در توليد داشته باشد بدين معنا خواهد بود که توليد از لحاظ تعدادي بايد بيشتر ساخته شود ولي چون زمان توليد به واسطه زمان مصرف شده در گلوگاه مغاير با حاشيه سود است يعني بدليل زمان بري زياد در گلوگاه تعداد کمتري از محصول با حاشيه سود بالا انجام مي پذيرد و از آنجائيکه اين تعداد معمولا کفاف پوشش هزينه هاي شرکت در تيراژ کم را نمي دهد ، بطور ناخودآگاه طبق اين قاعده که شرکت از طريق توليد با تيراژ بيشتر ، پول بيشتري را به داخل شرکت مي آورد ، شروع به توليد محصولات با حاشيه سود کمتر مي کند ، زيرا آنها را ميتواند به تيراژ بيشتري توليد کند .

بطور خلاصه :

·        فروش مايل است با کمترين تعداد فروش ، سود بيشتري بدست آورد .

·        طبق مباحث مديريت مالي رايج ، بيشترين سود محصول را مي توان با محاسبه حاشيه سود محصول بدست آورد .

·        لزوما امکان توليد زياد محصول با حاشيه سود بالا به دلايل زير وجود ندارد:

  •   زمان بري بالا در گلوگاه فرايند توليد

    •   عدم وجود تقاضاي بازار

·      هر چند ممکن است محصولي وجود داشته باشد که هم حاشيه سود بالا داشته باشد و هم زمان بري کم در گلوگاه فرايند توليد و هم تقاضاي زياد در بازار .

·      واحد توليد تمايل دارد که شاخص تيراژ توليد خود را افزايش دهد که لزوما با شاخص حاشيه سود هم راستا نمي باشد ، زيرا اگر زمان توليد را صرف توليد محصولي نمايد که حاشيه سود بالا دارد ولي زمان توليد بيشتري را مي برد ، عملا دچار عدم کارايي مي گردد ، زيرا علاوه بر تيراژ از دست داده ، موجودي در جريان کار زيادي را نيز ايجاد مي کند که همه در انتظار گذر از گلوگاه مي باشند .

 

مثال : فرض کنيد شرکت A داراي دو نوع محصول X و Y است . محصول X داراي حاشيه سود 40% و محصول Y داراي حاشيه سود 25% است . محصول X نيازمند 4 ساعت زمان براي توليد و محصول Y نيازمند يک ساعت زمان براي توليد است . قيمت فروش هر دو عدد محصول را يکسان فرض کنيد . محصول X و Y هر دو به قيمت 250000 ريال فروش مي روند ، برايند توليد متشکل از يک ايستگاه کاري مي باشد . هر روز کاري شامل 8 ساعت کار مفيد روزانه است . با توجه به اطلاعات موجود ، سود حاصله از توليد محصول X معادل 100000 ريال براي هر واحد است و کل حاشيه سود حاصله در روز از طريق زير محاسبه مي شود :

حاشيه سود(ريال روز) 200000= حاشيه سود 40% * قيمت فروش 250000 * 2 محصول

در حاليکه حاشيه سود براي محصول Y معادل 51250 ريال براي هر واحد است و کل حاشيه سود حاصله در روز از طريق زير محاسبه مي شود :

حاشيه سود(ريال روز) 500000= حاشيه سود 25% * قيمت فروش 250000 * 8 محصول

در اين مثال ساده زمان توليد کليد اصل سودآوري است نه حاشيه سود معمول گزارشهاي مالي . حال در صورتيکه پارامترهاي مثال به واقعيت نزديکتر شوند ، تقاضا محدود باشد ، فرايند توليد شامل چند ايستگاه کاري باشد ، زمان توليد در هر ايستگاه متفاوت باشد ، ارزش مواد اوليه متغير باشد و کيفيت نيز تفاوت داشته باشد و ... چگونه بايد رفتار کرد ؟ چگونه بايد گزارش سرعت سود آوري را تهيه نمود ؟ اين کار ، براستي کار ساده ايي نمي باشد زيرا که اين محاسبه شامل اطلاعات مالي ( حاشيه سود ) و اطلاعات توليد و عمليات ( زمان توليد ) ، اطلاعات فروش ( تقاضاي محصول ) ، اطلاعات کيفيت         ( قابليت فرايند ، PPM و ... ) و ساير موارد است که همه در جاهاي مختلف نگهداري مي شوند .

هر چند واحدهاي حسابداري صنعتي مدعي جمع آوري و پردازش اين اطلاعات هستند يا در صورتيکه شرکت داراي نظام ERP باشد ، بايد تمامي اين اطلاعات و اطلاعات پايه (Database) نظام ERP وجود داشته باشد ، و تنها ضرورت دارد که گزارش از طريق ترکيب اين اطلاعات تهيه شود ولي عملا چنين گزارش منحصر به فردي نمايانگر حالات مختلفي مي باشند که بر روي يک صفحه آمده باشد کمياب است . براي اطمينان از صحت اطلاعات و اجراي تصميم ، نيازمند تغيير در مباني پذيرفته شده قبلي براي مديريت سازمانهاي اقتصادي هستيم که اين مباني با تکيه بر مديريت محدوديت TOC تا حد زيادي راهگشا خواهد بود .

زماني که مباني مديريت محدوديت در سازمان بکار گرفته شود ، شما بر اساس آن مباني فعاليتهاي سازمان را با يکديگر همخوان [3] کرده و نتايج مورد انتظار را خلق مي کنيد .

با تکيه بر فلسفه مديريت محدوديت و بکارگيري منطق و تکنيکهاي آن بعنوان ابزار کار در حال و آينده نسبت به خلق آنچه مي خواهيد ، مي پردازيد و بصورت فعال ، نظام مديريتي را وادار مي کنيد تا مشخصه هاي يک سازمان سالم را از طريق پول آفريني ايجاد نمايد و در پي برخورد انفعالي با محيط نبوده و در هر محيطي که فرض مي کنيد بصورت پيروز و برنده بهمراه تمام مشارکت کنندگان در اين طرح ( کارکنان ، مشتريان ، سهامداران ، جامعه ، سازمان و ... ) از اين مسابقه خارج خواهيد شد .



[1] -Profit Velocity

[2] - Profit Margin

[3] -Synchornize






گزارش تخلف
بعدی